وقتی می خوام یک امکان جدیدی رو به مدیرم نشون بدم:
وقتی مدیر پروژه وارد دفتر می شه:
وقتی دارم برنامه ای که نوشتم رو روی سرور اصلی وارد می کنم:
شب تحویل پروژه:
تصویر ذهنی من از پیدا کردن یک خطا در سیستم:
وقتی بهم می گن که بخشی از برنامه که کل هفته رو روش کار می کردم از برنامه کنار گذاشته شده:
وقتی برنامه بدون تست قبلی روی سیستم اصلی درست کار میکنه:
وقتی یک قالب (شکل) جدید رو برای اولین بار روی یک وبسایت اضافه می کنم:
وقتی سیستم ادمین بالاخره راضی می شه بهم دسترسی کنترل کامل بده:
وقتی بعد از چند روز برنامه نویسی سعی می کنم برنامه ام را اجرا کنم:
وقتی در حالی که همه سعی می کنن ایرادات برنامه را رفع کنن، من مرخصی می گیرم:
وقتی سیستم بالاخره به مرحله اجرا میرسه و گزارش ایرادات سیستم از راه میرسه:
وقتی رییس داره روز جمعه دنبال یک نفر داوطلب میگرده تا اضافه کاری کنه:
وقتی بعد از دو هفته کار روی یک ایراد در برنامه می فهمم که یه پرانتز را نبستم:
وقتی خودت میدونی ایراداتی توی برنامه ات هست ولی در زمان نمایش دمو به صورت کامل کار میکنه:
وقتی بازرگانی اعلام می کنه که مشتری برنامه رو خریده و پول رو داده: