کد ماوس
http://savadamuzi.ParsiBlog.com | ||
چهل پیام زندگی از نهج البلاغه
البشاشة حبالة المودة. خوشرویی دام دوستی است.
اذا قدرت علی عدوک فاجعل العفو عنه شکرا للقدرة علیه. آنگاه که بر دشمنت دست یافتی، بخشیدن او را سپاس دست یافتن بر او ساز.
قدر الرجل علی قدر همته. ارزش آدمی به میزان همت اوست.
الظفر بالحزم و الحزم بأجالة الرأی و الرأی بتحصین الأسرار. پیروزی به دوراندیشی است و دوراندیشی به راز داری.
اذا حییت بتحیة فحی بأحسن منها. چون بر تو درود فرستند، به بهتر از آن پاسخ ده.
لا قرین کحسن الخلق. هیچ همنشینی مانند اخلاق نیکو نیست.
اضاعة الفرصة غصة. از دست دادن فرصت ، موجب اندوه است .
ما عال من اقتصد. آن که میانه روی کرد، تنگدست نشد.
تکلموا تعرفوا فأن المرء مخبوء تحت لسانه. آن که ارزش خود را نداند هلاک گردد.
هلک امروء لم یعرف قدره. آن که ارزش خود را نداند هلاک گردد.
التودد نصف العقل. دوست داشتن نیمی از عقل است.
عاتب أخاک بالأحسان الیه واردد شره بالأنعام علیه. برادرت را با نیکویی به او سرزنش کن و بدی او را با هدیه دادن به اوپاسخ ده.
من شاور الرجال شارکها فی عقولها. آن که با مردم مشورت کرد، خود را در خرد آنان شریک ساخت.
من کتم سره کانت الخیرة بیده. آن که راز خویش را پنهان گذارد، اختیار کار را در دست خود قرار داد.
آلة الریاسة سعة الصدر. فراخ سینگی ابزار سروری و بزرگی است.
لا مرحبا بوجوه لا تری الا عند کل سوأة. خوش مباد چهره هایی که جز در هنگام بدی و زشتی دیده نمی شوند. اول عوض الحلیم من حلمه ان الناس انصاره علی الجاهل. نخستین پاداش صبور از صبرش آن است که مردم در برابر نادان یار او گردند.
الخلاف یهدم الرأی. جدل، تدبیر را از بین می برد. . فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال. در دگرگونی اوضاع زمانه، می توان افراد را شناخت. من کساه الحیاء ثوبه لم یرالناس عیبه. آن که لباس حیا پوشد، کسی عیب او را نبیند. بکثرة الصمت تکون الهیبه. با خاموشی بسیار وقار پدیدار گردد. من ظن بک خیرا فصدق ظنه. آن که به تو گمان نیک برد، (با درستکاری )گمان وی را راست دار. صحة الجسد من قلة الحسد. حسد چون کم بود، تن سالم بود.
احبب حبیبک هونا ما عسی ان یکون بغیضک یوماً ما و ابغض بغیضک هونا ما عسی ان یکون حبیبک یوما ما. دوستت را چندان دوست مدار، شاید روزی دشمنت گردد و نسبت به دشمنت چندان کینه ورزی مکن که شاید روزی دوستت گردد. لا تصحب المائق، فانه یزین لک فعله و یود ان تکون مثله. همنشین بی خرد مباش که او کار خود را برای تو آراید و دوست دارد که تو نیز چون او باشی.
سل تفقها و لا تسأل تعنتا. برای دانستن بپرس نه برای آزار دادن.
اتقوا معاصی الله فی الخلوات فأن الشاهد هو الحاکم. از نافرمانی خداوند حتی در نهان، بپرهیز! زیرا آن که بیننده است، داوری کننده نیز است.
الاستغناء عن العذر اعز من الصدق به. بی نیاز از عذر بودن ارزشمندتر است تا از روی راستی عذر آوردن.
اقل ما یلزمکم الله ان لا تستعینوا بنعمه علی معاصیه. کمترین حقی که از خداوند بر گردن شماست آن است که از نعمتهایش در راه انجام گناه یاری نگیرید.
اشد الذنوب ما استهان به صاحبه. سخت ترین گناهان آن بود که گناهکار آن را خوار شمرد.
لا تقل ما لا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم. آن چه را که نمی دانی مگو بلکه هرچه را هم که می دانی نگو.
لا تجعلن ذرب لسانک علی من انطقک. با آن کس که تو را سخن گفتن آموخت به تندی سخن مگو.
افعلوا الخیر و لا تحقروا منه شیئا. کار نیک را انجام دهید و چیزی از آن را کوچک مشمارید.
ما انقض النوم لعزائم الیوم. چه بسیار تصمیم های روز که خواب آنها را بر هم زد.
ما لابن آدم والفخر، اوله نطفه و آخره جیفه. پسر آدم را با فخر کردن چه کار که آغازش نطفه و پایانش لاشه است.
الغیبة جهد العاجز. پشت سر دیگران بد گویی کردن، سلاح فرد ناتوان است.
ما اکثر العبر و اقل الاعتبار. چه بسیار است پند و چه اندک است پند گرفتن.
من اطاع التوانی ضیع الحقوق. آن که اسیر سستی شد، حقوق را ضایع کرد.
من اطاع الواشی ضیع الصدیق. آن که از سخن چین پیروی کرد، دوست را از دست داد. الطامع فی وثاق الذل. طمعکار گرفتار خواری است..
مرصاد / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html [ شنبه 93/4/7 ] [ 12:9 عصر ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
|
|