کد ماوس

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا ساز
سری پنجم - سواد آموزان
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://savadamuzi.ParsiBlog.com
 
قالب وبلاگ
نویسندگان

سوال 61: نظر شما در مورد ابیات ذیل چیست؟

آن خطاط سه گونه خط نوشتی
یکی او خواندی ، لاغیر
یکی هم او خواندی هم غیر او
یکی نه او خواندی نه غیر او
آن خط سوم منم
که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من

پاسخ: در دوران اخیر کتابی با عنوان خط سوم درباره زندگی و آثار و نظرات شمس تبریزی به قلم دکتر ناصر الدین صاحب زمانی نوشته شده است . ظاهراً در انتخاب عنوان با توجه به توضیحاتی که نویسنده درباره آن داده اشتباهی رخ داده است . برداشت نویسنده کتاب این بوده است که آن خطاط که سه گونه خط نوشتی خداست و خط سوم که نه خود خوانده و نه غیر آن شمس تبریزی است در حالیکه با دقت نظر در بیانات خود شمس روشن می شود که آن خطاط شمس تبریزی است که سه گونه مطلب می گوید یکی آنکه ....الی آخر. و عبارت آن خط سوم منم در بیان شمس نیامده است بلکه در آنجا آمده است آن ، منم و نویسنده آنرا به خط سوم تعبیر کرده است و در پرانتز آورده است در حالیکه مقصود از آن همان خطاط است.

سوال 62: شما در یکی از اشعارتان گفته اید :
آنچه حق آموخت آدم را ز اسماء جمال و آنچه آدم خواند بر افرشتگان دانم که چیست
منظور از این بیت چیست؟ یعنی حضرت حق تمام احوالات,علوم و اسرارعالم و... را به انسان آموخت وسپس به اراده او انسان آنها را فراموش کرد و او در این عالم مثلا با یادگیری علوم سعی در یادآوری آنها دارد ؟ آیا معنی انسان کامل این است که او تمام این اسما را به یادآورده است؟

پاسخ: نظریه تذکر در علم بدین معنی که انسان به مقتضای ذات و آدمیت در آغاز آفرینش همه چیز را می دانسته و در این عالم از طریق مطالعه و شنیدن سخن حکیمان خاطرات پیشین خود را به یاد می آورد ، از افلاطون است و بسیاری از حکمای اسلامی و عرفا نیز این نظریه را تائید کرده اند و اینکه خداوند همه اسماء را به آدم آموخت چنین تفسیر شده است که در فطرت آدمیزاد که همان فطرات الهی است جوهر همه علوم و معارف نهاده شده و هر چه انسان بیشتر احوال فطرت را به یاد آرد به انسان کامل نزدیکتر است و می توان گفت هر انسانی گوشه ای را به یاد می آورد و به طور کلی انسانیت با اینگونه یادآوریها در مسیر رشد و تکامل است.شیخ محمود در گلشن راز می فرماید:
در آن روزی که گِلها می سرشتند
به دل در قصه ایمان نوشتند
کلام حق بدان گشته است منزل
که یادت آورد از عهد اول

سوال 63: آیا امکان دارد در راه عرفان اسلامی موجودات غیر ارگانیک از قبیل جن و ارواح سرگردان به انسان حمله کرده و او را در معرض وسوسه ها و بیماریها قرار دهند تا از پیشروی انسان در مسیر کمال جلوگیری کنند؟

پاسخ: ارواح و اشباح و اجنه و حتی فرشتگان و جبرییل و میکائیل همه بخشی از وجود آدمی را تشکیل می دهند و چنین نیست که موجوداتی شریر و بدخواه از بیرون به سالک راه حمله کنند بلکه هر وسوسه و بیماری از نفس آدمی سرچشمه می گیرد و از درون به آدمی حمله می کند مانند حرص و تکبر و حسد و آز و طمع که همه دیوها و غولهای راه سالکند . به همین جهت مبارزه با نفس که همان خودخواهی است شرط اصلی سیر و سلوک به سوی خدا است و جز همان نفس دشمن دیگری مزاحم راه نخواهد شد.
نفس کشتی باز رستی ز اعتذار
مر تو را دشمن نماند در دیار (مثنوی)

سوال 64: منظور از آیه زیر چیست؟
صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة؛ رنگ آمیزی خداست و هیچ رنگی خوشتر از ایمان به خدای یکتا نیست

پاسخ: مقصود از رنگ آمیزی خداوند اصالت و جوهریت آفرینش است که به بهترین رنگ و صورت متجلی شده است. خلعت طاووس رنگ خداست و گل سرخ و سبزه و چمن زار و ماه و خورشید همه رنگهای خداوند هستند و هر آنچه خداوند آفریده است دارای فطرت و سرشتی است الهی که از اصالت برخوردار است اما به تعبیر مولانا آن شغالی که در خم رنگرزی رفته و آب و رنگی پیدا کرده است و ادعای طاووسی می کند ، دعوی باطل می کند .
خلعت طاووس آید زآسمان
کی رسی از رنگ و دعوی ها بدان (مثنوی)

سوال 65:میخواستم بدانم منظور از من چیست؟ یا مرجع من کیست؟ ما وقتی از خود صحبت می کنیم می گوییم دست من چشم من ولی واقعا این من چیست که با ما غریب است برخی میگویند روح ماست ولی ما وقتی از روح هم صحبت میکنیم میگوییم روح من یعنی روحی که مال من است.حال سوال اینجاست این من که برای من خیلی غریب و گاهی دردسر ساز و ناشناخته است چیست؟ ایا نفس ماست یا ودیعه ای که خدا در وجود ما گذاشته یا وجود ماست و از کجا امده و معلول کدام علت است؟
پاسخ:من" از رازهای آفرینش است و هر که او را بشناسد خدا را نیز خواهد شناخت. می توان گفت که من سایه ای از وحدت خداوند است یا همان نفسی است که خداوند در آدمی دمیده است . در کتاب گلشن راز که طی آن به بیست سوال از پرسشهای علماء خراسان پاسخ داده شده است یکی همین پرسش از "من" است که چیست.
که باشم من مرا از من خبر کن
چه معنی دارد اندر خود سفر کن
پاسخ شیخ محمود این است :
چو هست مطلق آید در اشارت
به لفظ من کنند از وی عبارت
حقیقت کز تعین شد معین
تو او را در عبارت گفته ای من
من و تو عارض ذات وجودیم
مشبکهای مشکات وجودیم
توضیح این ابیات در مقدمه کتاب گلشن راز نوشته اینجانب به اختصار آمده است.

سوال66: با توجه به یگانگی وجود خداوند آیا میتوان علم (عقل) و عشق را از هم جدا دانست؟ اگر نمی توان ، پس چرا همه جا صحبت از ناتوانی عقل در مقابل عشق است؟

پاسخ: عقل وعشق مانند همه اوصاف دیگر آدمی از آفریدگار یگانه جهان سر چشمه می گیرد و چون در ذات پروردگار دوگانگی نیست به ناچار باید گفت در ذات او عشق و عقل درهم آمیخته اند و یک حقیقتند الا آنکه در انسان مراتب ادراک آدمی را در هوشیاری و آگاهی عقل خوانده اند و در وجد و مستی و بی خویشی عشق می نامند. عشق مرتبه مستی عقل است:
عقل در آن دایره سر مست ماندعاقبت از صبر جمله تهی دست ماند
دیوانگان خود را می بست در سلاسلهر کجا که عاقلی بود اینجا دم از جنون زد (سعدی(
و عاقل ترین عاقلان کسی است که عاشق شود و توان گفت آنها که عاقل بودند دیوانه شدند و عاشق شدند. آنها که عقل نداشتند یا عقل ایشان در مراتب نازله قرار داشت هرگز به عشق حقیقی نرسیدند. اگر چه عشق را در مراتب نازله با همان عقل ناقص می توانند درک کنند.

سوال67: منظور از شفاعت چیست؟ مگرمی شود انسانی گناه کرده وبه خاطرزیارت قبور ویا توسل به ائمه گناهش بخشیده شود پس عدالت الهی دراینجا چگونه مطرح می شود ؟

پاسخ: معنای واقعی شفاعت برخورداری انسان از انگاره های زندگی قدسیان است و اگر ایشان واسطه مغفرت گناهان شوند بدین معنا است که به واسطه پیروی از هدایت آنان آدمی مورد رحمت پروردگار قرار گیرد. در قطعه شماره 148 در کتاب "در صحبت قرآن" در دو صفحه اول اشاره ای به معنای شفاعت کبری پیامبر شده است اگر علاقه مند باشید می توانید به آن متن مراجعه فرمائید.
معنای توسل به ائمه جز این نیست که ما از شیوه زندگی و سخنانشان بهره گیری کنیم و در حقیقت با توسل به سیره و خلق و خوی ایشان ما نیز به فضیلتی دست یابیم.

سوال68: آیا شماعرفان حلقه را قبول دارید و آیا اصلا صحیح است که در فعالیتهای این گروه مثل فرادرمانی شرکت کنیم یا نه؟

پاسخ: توصیه اینجانب به پرسندگان اینگونه سوالات پیوسته این بوده است که آدمی بهتر است در هیچ حلقه و گروه و دسته ای خود را محدود نکند بلکه به هدایت فطرت خویش و فرهنگ جهانی و در راه راست حرکت کند و هر دسته و گروهی نیز اگر سخن حقی داشته باشد که با عقل و منطق سازگار باشد بپذیرید.

سوال69: آیا شما به پیشگوئی به هر طریق اعتقاد دارید؟

پاسخ: در قرآن آمده است که هیچ کس غیر از خدا غیب نمی داند و توصیه بزرگان این بوده است که ما بیش از آنکه به پیشگویی ها گوش فرا دهیم بدنبال شناخت عوامل مختلف حوادث باشیم و راه درست را بر گزینیم و خود را مسئول کارهای خود بدانیم و این شیوه برای پیشرفت بشر در علم و هنر و اخلاق همیشه کارگشا بوده است. در عین حال امکان اینکه درباره حادثه ای بتوان پیشگویی کرد در این عالم شگفت انگیز دور از باور نیست اما چنانکه اشاره شد بهتر است با چراغ عقل و دانش پیش رویم زیرا تاریخ نشان داده است که چه بسیار سخنان نادرست و بی مسئولیت در گفتار پیشگویان آمده و راه به جایی نبرده است. گویند انوری شاعر معروف که منجم نیز بوده است پیشگویی کرده بود که در فلان روز معین بادهای سخت و طوفانهای سهمگین خواهد وزید و شهر را به ویرانی خواهد کشید در حالیکه در همان روز مردم به پشت بامها رفتند و شمع بدست گرفتند و هوا چنان آرام بود که حتی شمعی خاموش نشد. شاعری دو بیت زیر را درباره پیشگویی انوری سروده است:
گفت انوری که در اثر بادهای سخت
ویران شود سراچه و ملک سکندری
در روز حکم او نوزیدست هیچ باد
یا"مرسل الریاح" تو دانی و انوری

سوال70: در سوره حجر آیه 39 که شیطان به خداوند می گوید به خاطر آنکه مرا گمراه ساختی انسانها را فریب خواهم داد. سوالم این است که آیا خدا شیطان را گمراه ساخت ؟

پاسخ: این بحث را نمی توان در چند جمله کوتاه روشن کرد. اگر علاقه مند باشید شاید بتوانید با مراجعه به توضیحات کتاب "گزیده فیه ما فیه" درباره نافرمانی شیطان مطالبی بخوانید و همچنین در کتاب "در صحبت قرآن" با مراجعه به فهرست اول آن می توان مطالب روشن تری در این زمینه بدست آورد.


سوال71: آیا علم اکتسابی انسان(مثل ریاضیات، فیزیک،... ) با او به آخرت منتقل می شود؟

پاسخ: علم حقیقی به تعبیر ملاصدرا از مقوله وجود است و آنکس که بیشتر بداند دایره وجودش گسترده تر می شود و در هر عالمی بعد از مرگ ظاهر شود این گستردگی و روشنایی با او خواهد بود مگر آنکه علم صوری و لفظی و سطحی در میان باشد که آن تاثیری در روشنایی کلی شخص ندارد و هدیه ای به او نمی دهد و با او همراه نخواهد بود

سوال72: چگونه عاشق بشویم تا به هر جا بنگریم جز او نبینیم

پاسخ: در نیاید عشق در گفت و شنیدعشق دریایی کرانه ناپدید
توصیه ما این است که اگر مشتاق عالم عشق و محبت باشید با عاشقان جهان همچون مولانا و سعدی و حافظ و میلتون و گوته و هوگو از طریق آثارشان مصاحب شوید و آنها پاسخ سئوال شما را به روشنی خواهند داد.

سوال73: اگر زندگی مانند نمایشنامه وانسانها بازیگران آن باشند خداوند برچه اساسی نقشها را توزیع کرده است؟

پاسخ: خداوند بر اساس علم جامع ازلی نقش هر موجودی را مقدر فرموده است همه از روی حکمت و همه از روی رحمت ، الا آنکه چون علم ما آدمیان بسیار محدود است نمی توانیم درستی صحنه پردازی های شگفت او را دریابیم . فقط از راه عشق و تسلیم است که می توان از نمایشنامه لذت برد و مانند مولانا گفت :
هرکسی را بهر کاری ساختندمیل آنرا در دلش انداختند
اما اینکه نقش اختیار در این نمایشنامه چیست بحث بسیار گسترده و جذابی بوده است که در طول تاریخ تا به امروز توسط فیلسوفان و متکلمان دنبال شده است و به نظر اینجانب همان میلی که مولانا گوید در دل هر کس انداخته اند اختیار ما است و اختیار ازلی نیز بر این رفته است که ما به اختیار خودمان نقشی را که باید ،‌در نمایشنامه عالم بازی کنیم.

سوال74: چگونه می توان کینه ای را که از کسی در دلم آمده از میان ببرم ؟

پاسخ: اگر آدمی بخواهد کینه ها را به طور کلی از دل براند باید لبه تیز تیغ خشم و رنجیدگی را به جای شخص به سوی صفات شخص گرفت . از تکبر باید بیزار بود نه از متکبر و با ظلمت و جهل باید کینه داشت نه با ظالم و جاهل . آنچه عین جهنم است این صفات است و شخص می تواند از هر صفتی به تدریج فاصله گیرد . بنابراین درست مانند مادری باید عمل کرد که صفات نامطلوب فرزندش را دوست ندارد اما فرزندش را دوست دارد و می کوشد به نوعی او را به سلامتی که از پیش داشته بازگرداند . شما نیز چنین کنید و خداوند شما را یاری خواهد کرد.

سوال 75: در کتاب مقالات استاد این مطلب را خواندم که انسان اگر با خود آشنا شود راز دو عالم را دریابد و عکس جمال بی چون را در آینه دل خویش مشاهده کند و محب و عاشق شود آنگاه محبوب و معشوق حق گردد. لطفاً توضیح فرمائید چطور انسان می تواند خود را بشناسد ؟

پاسخ: راه خود شناسی بسیار سهل و هموار است شما کافی است نگاهی به درون خود کنید تا ببینید که شوق ها و میل ها و گزینش ها و پسند های شما چیست و خیلی زود درخواهید یافت که شما پیوسته به دنبال سه چیز هستید که هر سه مورد پسند شما است یکی زیبایی است که آنرا کم و بیش می شناسید . در طبیعت مشاهده می کنید در هنرها و به خصوص در موسیقی های اصیل جهان می بینید و نیز از چهره زیبا رویان و قد و قامت خوبان نیز شما را لذتی حاصل است. پس طبع شما بر گرایش به زیبایی است و از زشتی و پریشانی و آشفتگی پیوسته می گریزید .

همچنین میل شما به دانستن و کشف اسرار کردن است می خواهید رازهای عالم را دریابید می خواهید بدانید ستاره و آسمان و زمین چیستند و اسرار پشت پرده طبیعت چیست . از این رو شما عاشق دانایی هستید . دانایان را دوست دارید و دانایی را و توانایی را که حاصل دانایی است . و همچنین شما از خلق خوش و مهربانی و سخاوت و انصاف و جوانمردی و امثال اینگونه فضایل در خود و دیگران لذت می برید و از صفاتی چون کبر ، حرص و حسد و کینه و ظلم و ستم می گریزید . بنابراین شما عاشق نیکویی هستید و این سه عشق : عشق به زیبایی ، عشق به دانایی و عشق به نیکویی امانت الهی در وجود شما است و از راه این سه عشق می توانید آهسته آهسته از راه علم و هنر و اخلاق به پروردگار خود نزدیک بلکه شبیه شوید چنانکه هر کس شما را بیند یاد خدا افتد . از مهربانیتان و از خلق خوشتان و از دانایی تان و رفتار جمیل و خوش آهنگتان . این است معنی نزدیک شدن به خدا و محبوب خدا قرار گرفتن که در واقع همراه با محبوبیت نزد بندگان خدا نیز هست.

سوال76 : دردعای کمیلمیخوانیم:

خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که پرده عصمتم را میدرد ، خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که نعمت ها را تغییر میدهد ، خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که مانع استجابت دعا میشود ، خداوندا، ببخشبرمنگناهانی را که بلا ها را نازل میکند ، لطفا توضیح فرمائید که اینها چه گناهانی هستند ؟

پاسخ:اگر چه همه گناهان در نهایت به یک گناه بزرگ باز می گردند و آن ظلم است و هر چند ظلم در چهره های متفاوت ظاهر می شود و نامهای متفاوت پیدا می کند ولی همه در ماهیت ظلم مشترکند. چنانکه خداوند حتی گناه شرک را نیز از ماهیت ظلم دانسته و بزرگترین ظلم شمرده است. "ان الشرک لظلم عظیم" و نتیجه همه گناهان نیز یکی است که آن محرومیت از کمال و فضیلت و گرفتاری در بلای دوری و مهجوری از پروردگار جهان که معشوق عالمیان است. اما علمای اخلاق اسباب و عوامل این دوری و مهجوری را شرح و بسط داده اند تا دلهای مردمان را بیدار کنند. وقتی انسانی حق را بخاطر خود زیر پا گذاشت و دروغ گفت و دغل کرد بدیهی است که دعای او مستجاب نمی شود زیرا به حقیقت دعایی نمی کند تا مستجاب شود و اگر به زبان از خدا آمرزشی می جوید اعمالش فریاد می کند که من آمرزش را نمی خواهم زیرا همچنان به ظلم و تجاوز به حقوق دیگران ادامه می دهد.

سوال77 : شما در هیچکدام از سخنرانی هایتان و همچنین در کتاب در صحبت قرآن،اشاره ای به شان نزول آیات نکرده اید.در حالیکه بعضی از مفسرین،تاکید زیادی بر روی این مطلب دارند.آیا شما قائل به اهمیت شان نزول آیات نیستید؟

پاسخ:شک نیست که شان نزول آیات نزد مفسران عامه و خاصه از اهمیت ویژه ای برخوردار است . توجه به شان نزول آیات در فهم بسیاری از آیات سودمند و در صدور احکام الهی در آیات خاص موثر است . اما اینجانب با الهام از عامه عارفان و شاعران الهی کوشیده ام که خطاب قرآن را به همه انسانها و همه زمانها و مکانها تعمیم دهم چنانکه در حدیثی از پیامبر اکرم آمده است : "قرآن را چنان بخوانید که گویی در شان شما نازل شده است" . یکی از موسیقی دانان معاصر بر این نظر بود که وقتی خداوند به پیامبر می فرماید "قل" آن "قل" دیگر جز قرآن نیست بلکه متعلق آن "قل" سخن خدا خواهد بود . برای مثال سوره احد باید چنین باشد الله احد الله الصمد ... این همان نگاه است که خطاب قرآن را مخصوص به پیامبر می کند در حالیکه به قول مولانا :

گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هر که گوید حق نگفته کافر است

از این رو جزء قرآن است و این خداوند است که به همه انسانها می فرماید :
"قل هو الله احد" یا "قل یا ایها الکافرون"

از این رو در عین حال که توجه به شان نزول آیات از اهمیت خاص خود برخوردار است اینجانب به سبب تاکید در جهانی بودن پیام قرآن و بنا بر همان حدیث مذکور از پیامبر اکرم بدین موضوع نپرداخته ام.

 

سوال78 : کدام ترجمه قرآن به انگلیسی مناسبترین و نزدیکترین ترجمه به اصل قرآن است؟

پاسخ:ترجمه های ذیل از قرآن به زبان انگلیسی در شمار ترجمه های موفق است:

1- یوسف علی (Abdullah Yusuf Ali)

2- پرفسور آربری (Arthur J. Arberry)

3- جرج سیل (George Sale)

البته ترجمه های خوب دیگر نیز هست اما اینجانب با سه ترجمه فوق آشنایی بیشتری دارم و بخصوص ترجمه جرج سیل از نظر اینکه توضیحاتی درباره آیات با حروف خاص داخل متن آورده برای مطالعه سودمند است.

سوال79 : مگر خدای متعال برای حضرت یوسف مقدر نکرده بود که ایشان از جانب برادرانشان مورد ستم قرار بگیرند که به آن صورت مردم مصر یکتا پرست شده و بعد از سی و چند سال دوباره پدر و برادران خویش را بیابند؟ پس گناه برادران چیست که مورد خشم خدا و پدرشان قرار می گیرند؟مگر نه اینست که خداوند این ماموریت را برای آنان در نظر گرفته بود؟

پاسخ:بحث قضا و قدر در مقابل انتخاب و اختیار بسیار مفصل است و به مقدماتی نیازمند است که در این مقام نمی گنجد. اما بطور اجمال می توان گفت که چون ما از تقدیرات الهی بی خبریم در عین اعتقاد به آن موظف هستیم که اراده خود را در کار آوریم و آنچه را درست و شرافتمندانه می شناسیم انجام دهیم.

مشیت و تقدیر الهی در طول اختیار انسانهاست و مانع اختیار نمی باشد و هیچکس نمی تواند خود را و دیگران را به عذر اینکه خداوند مقدر کرده است از انجام مسئولیتها و رعایت اصول انسانی معاف کند. برادران یوسف به سبب حسادت بود که به آن کار نادرست دست زدند اما خداوند با یوسف یار بود و او را به اوج جاه رسانید. برادران نیز احساس شرمندگی داشتند زیرا به اختیار خود به راه خطا رفته بودند اما یوسف که قضای الهی را بر همگان حاکم می دانست از خطای ایشان در گذشت و به روی ایشان نیاورد و بسیار محبت کرد

سوال80 : خداوند در بعضی از آیات خود مانند ایه 56 سوره القصص به ترجمه استاد مرحوم الهی قمشه ای (رحمة ا..) می فرمایند: تو هرکس را بخواهی هدایت نتوانی کرد لیکن خدا هر که را بخواهد هدایت می کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است. سوالم این است چرا هر که را خداوند بخواهد هدایت می شود یعنی خدا تصمیم می گیرد که چه کسی هدایتشود وچه کسی نشود؟

پاسخ:آنکس را که خدا هدایت می کند بی دلیل نیست بلکه بخاطر تلاشی است که شخص خود برای دریافت حقیقت به عمل می آورد و از خود صداقت نشان می دهد و چنین کسی را خداوند می خواهد که هدایت کند.


[ دوشنبه 93/4/16 ] [ 10:38 صبح ] [ ra-shariat ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
صفحات دیگر

جاوا اسکریپت


استخاره آنلاین با قرآن کریم







.

تنظیم فونت



کد حباب و قلب