کد ماوس
http://savadamuzi.ParsiBlog.com | ||
[ سه شنبه 93/5/14 ] [ 8:13 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 93/5/13 ] [ 12:4 عصر ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
1 دوست دیرینه اش در وسط میدان جنگ افتاده ، می توانست بیزاری و نفرتی که از جنگ تمام وجودش را فرا گرفته ، حس کند.سنگر آنها توسط نیروهای بی وقفه دشمن محاصره شده بود. سرباز به ستوان گفت که آیا امکان دارد بتواند برود و خودش را به منطقه مابین سنگرهای خود دشمن برساند و دوستش را که آنجا افتاده بود بیاورد؟ ستوان جواب داد: می توانی بروی اما من فکر نمی کنم که ارزشش را داشته باشد، دوست تو احتمالا مرده و تو فقط زندگی خودت را به خطر می اندازی.
2 شیوانا جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت: «اى کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردى بودند.
3 مرد جوانی، از دانشگاه فارغ التحصیل شد. ماه ها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشه های یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو می کرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغ التحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او می دانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. بلأخره روز فارغ التحصیلی فرا رسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصی اش فراخواند و به او گفت:...
4 روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد.
5 مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
6 چهار تا مهندس برق، مکانیک، شیمی و کامپیوتر با یه ماشین در حال مسافرت بودن که یهو ماشین خراب میشه. خاموش میکنه و دیگه هر چی استارت میزنن روشن نمیشه.
7 داستان زیر را آرت بو خوالد طنز نویس پر آوازه آمریکایی در تایید اینکه نباید اخبار ناگوار را به یکباره به شنونده گفت تعریف می کند: [ دوشنبه 93/5/13 ] [ 11:12 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
داستان ما اینگونه آغاز میشود که :
[ دوشنبه 93/5/13 ] [ 11:1 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
عکاسی از حیوانات شاخه ای از عکاسی طبیعت است که عکاس روی حیوانات و رفتارها و عادات آنها تمرکز می کند و لحظه های ناب و حیرت انگیز را شکار می کند.
[ دوشنبه 93/5/13 ] [ 10:53 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
داستان کوتاه/ انیشتین و رانندهاش
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند.
داستان کوتاه/ زنجیر عشق
یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از سرکار به خانه باز میگشت، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان در برف ایستاده. اسمیت از ماشین پیاده شد و خودش را معرفی کرد و گفت من آمدهام کمکتان کنم. زن گفت صدها ماشین از روبروی من رد شدند، اما کسی نایستاد، این واقعاً لطف شماست.
داستان کوتاه / مولانا و شمس
می گویند: روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.
"حکایت یک ویرگول" از احمد شاملو
گفتهاند که وقتی، یکی از افسران جوان گارد نیکلای اول ـ امپراتور روسیه ـ به گناهی متهم شد و خشم امپراتور را چنان برانگیخت که فرمان داد تا بی درنگ به دوردست ترین نقاط سیبری تبعیدش کنند.
داستان کوتاه / هاچیکو ماجرای سگ دوستداشتنی
هاچیکو در ماه نوامبر 1923 به دنیا آمد و زمانی که تنها دو ماه داشت، به شکلی کاملا تصادفی توسط شخصی به نام دکتر شابرو اوئنو، استاد دانشکده کشاورزی دانشگاه توکیو، پیدا شد. دکتر اوئنو او را به منزلش برد و از او مراقبت کرد.
منزل او که از دانشگاه فاصله زیادی داشت، او را مجبور می کرد که برای رفتن به دانشگاه، هر روز به ایستگاه قطار برود و بعد از ظهر هم با همان قطار برگردد. این کار تقریبا هر روز ادامه داشت. هاچیکو، چنان دلبستگی به صاحبش پیدا کرد که هر روز به ایستگاه قطار می آمد تا صاحبش را بدرقه کند. جالب تر اینجا است که وقتی دکتر اوئنو از سر کار برمی گشت می دید که هاچیکو روی یک سکوی کنار ایستگاه نشسته و منتظر صاحبش است.
کم کم هاچیکو تبدیل به سمبل ملی وفاداری شد تا اینکه دستور ساخت تندیسی از هاچیکو بر روی همان سکویی که هاچیکو در کنار ایستگاه منتظر صاحبش می ماند، داده شد. این تندیس یک بار در جنگ تخریب شد اما دوباره ساخته شد.
[ دوشنبه 93/5/13 ] [ 10:51 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
[ دوشنبه 93/5/13 ] [ 9:55 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست. دوریس ری
هر زنی از سر هر مردی زیاد است. ژان پل سارتر مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. جان رابرت فاولز خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است’اما نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند میتواند مغز هر مردی را که تا بحال دیده ام مختل کند. فرا فاوست زنان از مردان عاقلترند.چون که کمتر میدانند و بیشتر میفهمند. جیمز تربر مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از هم تشخیص داد یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش. الکسی کارلایل هیچ فکر کردی چرا خدا مرد را قبل از زن خلق کرد ؟ خب معلومه قبل از خلق هر شاهکاری یک چرکنویس هم لازمه اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند’هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد. جورج برنارد شاو بنی اسراییل 40 سال در بیابان سرگردان بودند.مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدند. ناشناس عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. کاتلین نوریس مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن. ناپلئون بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند’اما به ندرت زن باهوشی پیدا میشود که شوهر کودنی داشته باشد.اریکا یونگ هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد.ولی یک مرد حتی اگر با تمام زنها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد. هلن رولند همه ی مردها بد نیستند.بدتر و بدترین هم دارند. ناشناس خدا مرد را آفرید ولی اگر من بودم بهترش را می آفریدم. ارنا بمبک در طول تاریخ نمی توانید مردی را بیابید که اسیر زن نشده باشد. ضرب المثل هندی مامانم به من گفت:تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است. تیم آلن افکار مردان اوج میگیرد و بالا میرود’همسطح زنانی که با آنها معاشرت میکنند.الکساندر دوما بهترین مردان بزرگ همواره بدترین شوهرانند. کریستوفر مارلو چرا مردان زنان باهوش را دوست دارند؟ مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد.ضرب المثل آمریکایی شما مردها را چه میشود؟دیدن یک موی بولوند شما را 3 پله از نردبان تکامل پایین می آورد. ناشناس اگر میخواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر میخواهی آن کار انجام شود از زن بخواه. مارگارت تاچر اگر در دنیا یک زن بد باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. ضرب المثل روسی مردها بچه هایی ریشو هستند. توفیق تنها یکی از 1000 مرد رهبر مردان دیگر می شود .999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. گروچو مارکس مردها خود را در رانندگی بسیار برتر از زنان می دانند در حالیکه آقایان 87% تصادفات رانندگی را مرتکب می شوند و شرکتهای بیمه از این که به زنها خسارت نمی پردازند سود بسیاری می برند.ناشناس او(مرد)مانند خروسی بود که تصور میکرد خورشید به این دلیل طلوع میکند که قوقو لی قوقوی او را بشنود. جورج الیوت مردان از دو نوع خارج نیستند; یا روی سرشان خالیست یا توی سرشان.توفیق من خواهان سه چیز در یک مرد هستم:ملاحت – شجاعت – وبلاهت. دوروتی پارکر عاقلترین مردان دچار اشتباه شده اند و زنان آنها را فریفته اند ولی همچنان ادعا میکنند که زن عاقل نیست. جان میلتون مردها مثل نوزاد هستند….. توی اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته میشید. ناشناس مردها مثل ماشین چمن زنی هستند….. به سختی روشن میشن و راه میفتن , موقع کار کردن حسابی سروصدا راه می اندازند و نیمی از اوقات هم اصلا کار نمی کنند.ناشناس
[ یکشنبه 93/5/12 ] [ 12:23 عصر ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
دوای همه ی دردهالطفا کمی صبر کنید تا تصویر کامل بارگذاری شود [ یکشنبه 93/5/12 ] [ 11:29 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
مغز عضو عجیبی است و ناشناختههای بسیاری دارد، ما در اینجا داستان 10 نفر را با هم مرور میکنیم که بیماری مغز در آنها باعث بیدار شدن ذوق و قریحه هنریشان شد!
یک پزشک: در بعضی از فیلمهای طنز قدیمی تغییر وضعیت ذهنی و هوشی به دنبال ضربه مغزی، به تصویر کشیده میشدند. شاید «احمقی در آکسفورد» لورل و هاردی یکی از فیلمهای محبوب دوران کودکی شما هم باشد، همان فیلمی که لورل در قالب کارگری سادهلوح به دانشگاه آکسفورد میرود و در اثر یک اتفاق، سرش به پنجره میخورد و ناگهان استاد دانشگاه میشود!
اما به موازات پیشرفت دانش، این ژانر منسوخ شد و برای مثال تزریق ناگهانی اطلاعات به سبک فیلم ماتریکس (خلبان شدن ناگهانی قهرمان داستان) یا قرصهایی که باعث پایداری حافظه میشوند، در داستان فیلمها استفاده شدند. اما آیا واقعا میشود یک ضر به مغزی یا یک تومور مغزی، باعث توانمندتر شدن ما از نظر ذهنی شود؟! مغز عضو عجیبی است و ناشناختههای بسیاری دارد، ما در اینجا داستان 10 نفر را با هم مرور میکنیم که بیماری مغز در آنها باعث بیدار شدن ذوق و قریحه هنریشان شد! کن والترز تا قبل از اینکه کن والترز در سال 2005، دچار ضربه مغزی شود، هیچ نشانهای از استعداد هنری از خود بروز نمیداد. یک تصادف رانندگی باعث شد که او مجبور شود در باقی عمر روی صندلی چرخدار بنشیند، اما خونریزی مغزی او، برخلاف انتظار، فایدهای هم برای او داشت، ذوق هنری در او بیدار شد و او ذهن خلاقی پیدا کرد، طوری که این مهندس سابق به هنر دیجیتال رو آورد و شرکت نرمافزاری خودش را تأسیس کرد. شرکت آقای والترز 51 ساله، حالا با شرکت معتبر EA در بعضی از پروژهها همکاری میکند! جیم چامبلیس در سال 1988، پس از ضربه به سر، جیم چامبلیس دچار صرع قسمت گیجگاهی-لیمبیک مغز یا به اختصار TLE، میگرن و صدمه در اعمال شناختی شد. او دیگر نمیتوانست کارهای حقوقی سابق را انجام بدهد و به ناچار یک آموزگار جانشین شد، اما یک روز وقتی از روی تصادف داشت با خمیر بازی، ور میرفت، به ناگاه با خمیر، مارمولکی ساخت که بسیار مورد توجه دانشآموزانش قرار گرفت. او به ناگاه متوجه شد که در زمینه هنرهای سهبعدی استعداد زیادی پیدا کرده، پس استعدادش را پی گرفت و لیسانس هنرهای تجسمی از دانشگاه لوییسویل گرفت. او حالا در زمینه رابطه هنر، صرع و میگرن، تحقیق میکند! آلیسون سیلوا آلیسون از کودکی نقاشی میکرد، اما تا پیش از آنکه یک تومور مغزش را درگیر کند، کارهایش تعریفی نداشتند. بعد از بیماری، کارهای او تیرهتر و ژرفتر شدند، طوری که ارزش مادی آنها 20 برابر بیشتر برآورد شد. به ناگاه این هنرمند اهل نیوجرسی در سر یک دوراهی و یک تصمیم دشوار قرار گرفت: استعداد هنریاش را حفظ کند و خطر خونریزی مغزی خطرناک را به جان بخرد، یا اینکه تومورش را جراحی کند! پزشکان او حالا نظر دادهاند که وضعیت او خطرناک است، اما بالقوه زندگیاش را تهدید نمیکند. به همین خاطر آلیسون علیرغم داشتن میگرن، بیخوابی، توهم و آشفتگی در بینایی، تصمیم گرفت که هنرش را حفظ کند! الن براون پزشکانی که بعد از یک سکته، مغز الن براون را جراحی کردند، تصور میکردند که فقط جانش را نجات دادهاند. اما همین عمل باعث شد، او به یکباره تبدیل به یک هنرمند شود! او قبل از عمل به سختی میتوانست یک طراحی ساده انجام بدهد، اما بعد از آن میتوانست نقاشیهایی با جزئیات بسیار بکشد. تصور کنید که او در دوره نقاهت مدادی را از پرستار گرفت و بعد با نگاه کردن به عکس یک سگ، نقاشیاش را با جزئیات کشید. او حالا در دانشگاه Worcesterیک هنرمند حرفهای است. جون سارکین تا قبل از اینکه یگ رگ در مغز او پاره شود، سارکین یک فیزیوتراپ علاقهمند به گلف بود. اما بعد از بیماری، سارکین که سابق بر این آدم منظم و مرتبی به یک هنرمند پرشور و برونگرا تبدیل شد و به طرز وسواسگونهای به هنر روی آورده است. کارهای او آمیزهای از نقاشی، شهر هستند که در آنها از متن ترانهها استفاده میشود و حس و حال رمز و رازگونهای توأم با رهایی را القا میکنند. سندی الن تا پیش از بیماری، این نیمه چپ مغز سندی الن بود که غالب بود. سندی الن در کارهایش از کتابداری گرفته تا مطالعات پزشکی بیشتر از این قسمت از مغزش استفاده میکرد. اما بعد از ابتلا به تومور مغزی پزشکان مجبور شدند، تودهای به اندازه یک توپ گلف را در عمق مغز در نیمه چپ مغز او در قسمت گیجگاهیاش بردارند. حالا دیگر نیمه راست مغز او غالب شده بود و جلسات هنردرمانی او بعد از بیماری، استعداد جدیدش را آشکار کرد. مثل این میمانست که جراحی تومور، موانعی را که استعدادش را سرکوب میکرد، برداشته است. او حالا دیگر استعدادهای زبانی، ریاضی و علمی سابق را ندارد، اما تبدیل به هنرمندی شده که خانهاش را تبدیل به استودیوی هنری کرده است. لستر اوژن پاتس جی آر دکتر دانیا سی پاتس که یک نورلوژیست است، شهادت میدهد که بعد از بروز آلزایمر در یکی از بیمارهایش، ناگهان نشانههای نبوغ هنری در او ظاهر شد. بیمار این پزشک، کسی نبود، حز پدرش! وقتی او پدرش را به یک مرکز ویژه نگهداری از سالمندان سپرد، پدرش از انجام کارهای ساده هم عاجز بود. اما در این مرکز ناگهان استعداد هنری در آقای پاتس پدر، بروز پیدا کرد. 75 نقاشی آبرنگ او از زمان بیماری، در سطح کشور مورد توجه قرار گرفتهاند و آنقدر تأثیرگذار بودهاند که پسر هم به فکر پی گرفتن علاقهاش یعنی شاعری بیفتد. اَن آدامز خانم آدامز دچار یک بیماری مغزی نادر یعنی زوال عقل یا دیمانس قسمت پیشانی -گیجگاهی معز شده بود. اما همین بیماری او را از قالب یک دانشمند به صورت یک هنرمند بااستعداد درآورد که بیشتر از هزار نقاشی خلق کرد. از سال 2000 به بعد او دیگر توانایی سخنرانی به سبک سابق یا کار ساده با اعداد را هم نداشت، اما هر روز ساعات زیادی را در استودیوی هنریاش سر میکرد. آثار او منظم و نظاممند بودند، شاید در آنها بارقهای از تواناییهای مغزی سابق او را بشود دید. او تا سال 2004، یعنی تا زمانی که قادر به گرفتن قلم بود به کارش ادامه داد و نهایتا در سال 2007 درگذشت. آنتون رادرشیدت آنتون زندگی پرماجرایی داشت. او در دهه 1930 از آلمان گرخت و بعد از کلی سرگردانی در سال 1949 به شهر کلن آلمن بازگشت. تا قبل از 75 سالگی هم آنتون یک هنرمند بود. اما در این زمان، او سکته مغزی کرد و بعد از آن وضعیتاش طوری شد که مجبور شد از نو نقاشی کردن را بیاموزد! تغییرات ذهنی او بسیار زیاد بودند، تجسم فضایی او دگرگون شده بود، بینایی اش مختل شد و سکته باعث شده اصلا به سمت چپ بدنش توجه نکند. از آن زمان به بعد او 60 نقاشی از چهره خودش کشید. در سال 1974، تعدادی از همین نقاشیها نشان داد که بیماری او در حال بهبودی است، اما سبک هنری او دیگر کاملا عوض شده بود. استفان ویلتشایر او از همان کودکی دچار بیماری اوتیسم بود و باعث چالشهای زیادی در زندگیاش شد، اما همین بیماری باعث شده بود استعداد عجیبی داشته باشد، کافی بود او با هلیکوپتر بر فراز شهر لندن پرواز کند، بعد از آن می توانست جزئیات همه ساختمانها را به یاد بیاورد و با دقت هر چه تمامتر روی کاغذ بکشد! ویلتشایر که تا 9 سالگی نمیتوانست یک کلمه حرف زند، تا حالا به خاطر استعداد عجیباش، سوژه بسیاری از مستندها شده است و در لندن یک گالری دائمی دارد. [ یکشنبه 93/5/12 ] [ 10:56 صبح ] [ ra-shariat ]
[ نظرات () ]
|
|